
صدای خدا را می خواستم بشنوم
ندا آمد: به ناله و توبه گنهکار گوش کن

می خواستم خدا را نوازش کنم...
ندا رسید: کودک یتیم را نوازش کن

می خواستم دستان خدا را بگیرم...
گفتند: دستان افتاده ای را بگیر

خواستم چهره خداوند را ببینم...
ندا آمد: بصورت مادرت بنگر...

خواستم رنگ خدا را ببینم...
گفتند: بی رنگی عارفان را بنگر...

می خواستم دست خدارا ببوسم
ندا رسید: دست کارگری را که درست کار می کند ببوس...

خواستم به خانه خدا بروم
صدا آمد: قلب انسان مومن را زیارت کن

خواستم صدای نفس خدا رااحساس کنم...
ندا آمد: صدای نفس عاشق صادق را بشنو

خواستم خدا را در عرش ببینم
ندا رسید: به انسانی که به دستور خدا حرکت میکند بنگر...

خواستم نور الهی را مشاهده کنم
گفتند: از پرخوری و شکم سیر فاصله بگیر...
می خواستم به خدا به پیوندم...
ندا آمد: از بقیه ببر...حتی از خودت...

خواستم صبر خدای را ببینم...
صدا آمد: بر زخم زبان بندگان تحمل کن

خواستم سیاست الهی را مشاهده کنم...
ندا آمد: عاقبت گردنکشان را ببین...

خواستم خدای را یاد کنم...
ندا آمد: ارحام و خویشانت را یاد کن.

خواستم که دیگر نخواهم...
ندا آمد: امورت را به او واگذار کن و برو...
:: موضوعات مرتبط:
مطالب مذهبي ,
دلنوشته ,
,
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5